آثار منتشر شدۀ مجموعۀ مطالعات دائویی |



آثار منتشر شدۀ مجموعۀ مطالعات دائویی |
چیزی هست محجوب و کامل،
مقدّم بر زایشِ آسمان و زمین.
خاموش و آرام:
قائم به خویشتن است بی دگرگونی؛
در همه جا میگردد و [آن را] خطری نیست؛
میشود که مادرِ آسمان و زمیناش دانند.
نام آن را نمیدانم،
آن را به اشارت گویند «دائو».
...
سرمشقِ انسان زمین است؛
سرمشقِ زمین آسمان است؛
سرمشقِ آسمان «دائو» است؛
و سرمشق «دائو» خودبهخودی است.
- دائو دِه جینگ (ترجمۀ رادپور)، از بند بیست و پنجم.
تصویر: بند 25 از «دائو دِه جینگ»، با خط «وانگ شی جّی» (王羲之؛ قرن 4 م.) هنرمند و نویسندۀ مشهور دودمان «جین».
در زمان «لائو دْزی»، نویسۀ «دائو» در عرف به معنی «راه»، روش و تعلیم بوده است، و به نزدیک وی اشارت است به «حقیقة الحقایق» که البته این معنی نیز سابقهای کهن در جنبههای طریقتی سنت عتیق چینیان داشته است. هر چیزی را حقیقتی است، و حقیقت همه «دائو» است که خود حقیقت خود است (بنگرید به بند 25 از دائو دِه جینگ). در «دائو دِه جینگ»، «دائو» به سه معنی به کار میرود: یکی «حقیقة الحقایق»، حقیقتی مکنون، مصدرِ همه حقایق، و مرکزی ثابت متضمن همه شئون هستی؛ یکی «راه»، طریقت فطری و طبیعی در همه امور؛ و یکی آنکه در حالت فعلی به کار رود به معنی «گفتن»، «راهبری کردن» و مانند آن.
لطیفه:
نویسۀ «دائو» (道)، آنگونه که در زمان «لائو دْزی» مینوشتهاند، مشتمل است بر «قَدَم» (辵؛ آخریت) و «سَر» (首؛ اولیت). نویسۀ «قدم» (辵) خود متشکل است از «حرکت» (彳؛ ظاهریت) و «توقف» (止؛ باطنیت).
جّوانگدزی (فصل سوم) گوید:
نکوکار به نام [و آوازه] نزدیک نمیشود،
[همچنانکه] شرور از نزدیک محکمه نمیگذرد.
為善旡近名,為惡旡近刑。
- 莊子,第三。
"دائو" جهان را پر میکند،
هرکجا که مردمان هستند، هست،
ولی این مردمان نمیدانند.
با وارهانیدن کلمۀ یگانه در بالا، آسمان را سیاحت کنی،
و در پایین، از حدود زمین در گذری،
و بر قلمروهای نُهگانه چیره گردی.
وارهانیدن این لفظ چگونه است؟
[پاسخ نهفته است] در آرامیدنِ عقل.
چون عقل بهسامان باشد،
حواسّ بهسامان خواهند بود؛
چون عقل بیارامد،
حوّاس خواهند آرامید.
سامانِ حوّاس از عقل است؛
آرامشِ حوّاس از عقل است.
در عقل، عقلی مکنون است:
در درون عقل، عقلی دیگر هست،
و آن عقلِ عقل است.
- هنرهای عقل: چهار رسالۀ کهن دائویی، ترجمه و تعلیقات از اسماعیل رادپور (تهران: انتشارات زندگی روزانه)، ص. 46، نِییِه (內業)، بند 37-40.
- «نِییِه» یا «پیشۀ درون» کتابی است باشکوه و کهن (مکتوب شده در قرن 4 ق.م.) دربارۀ آیینهای تهذیب نفس و مهارکردن خواطر پریشان و آداب سلوک طریقتی. بنیاد تعالیم این کتاب دائویی است ولی آن را میباید مربوط به سنت عتیق چینیان، پیش از تکوین آیین دائویی و کنفوسیوسی دانست.
道滿天下,普在民所,民不能知也。
一言之解,上察於天,下極於地,蟠滿九州。
何謂解之在於心安?
我心治,官乃治。我心安,官乃安。
治之者心也,安之者心也;心以藏心,心之中又有心焉。
"دائو" همواره بیفعل است، و او را نیست فعلی ناکرده.
دائو دِه جینگ، بند 37.
تصویر: وُو وِی (蕪為) به معنی «بی فعلی».
جّوانگدْزی (فصل سوم) گوید:
طولِ زندگی متناهی است،
و طولِ دانش نامتناهی.
متناهی را به کار نامتناهی داشتن، بلا انگیزد!
بیدانشی [به این سخن] همانا و
بلا انگیختن همان.
吾生也有涯,而知也旡涯。以有涯隨旡涯,殆已。已而為知者,殆而已矣!- 莊子,第三。
«[جاودانۀ دائویی] سوار بر اژدها» (乘龍圖)، اثر «ما یِوئِن» (馬遠؛ د. 1160-1225م.)
قدرت در دستان انسان کوچک
به شرّ میانجامد.
قدرت در دستان انسان شریف
به خیر میانجامد.
قدرت در دستان «انسان فرهمند»
به «نایافت» [و بیسودی] میانجامد.
چون به نایافت انجامید،
پس به کار «دائو» درکوشیده است.
小人之權歸於惡。君子之權歸於善。聖人之權歸於無所得。惟無所得,所以為道。
- گوانییندْزی (關尹子)، فصل دوم (ستون).
آن دائو که بتوانندش گفت،
«دائویِ سرمدی» نیست.
آن نام [و نشان] که بتوانندش نامید،
نامِ سرمدی نیست.
«بینام» مبدأِ «آسمان و زمین» است؛
«بانام» مادرِ «دَههزار موجود» است.
پس همواره «بیخواهش» که باشند،
بواطن را مشاهده کنند.
همواره «باخواهش» که باشند،
ظواهر را مشاهده کنند.
این دوگانه را مبدأِ صدور یکی است،
ولی نامها مختلف است.
[نظر به] یگانگی، گویندش: «سرّ».
و «سرِّ این سرّ»
دروازۀ بواطنِ بسیار است.
- لائودْزی، دائودِهجینگ / ترجمه از چینی باستان،
ترجمه و تعلیقات اسماعیل رادپور، نشر زندگی روزانه